h_a_a

حسین عبداللهیان (علی)

روز بیستم آذر ماه سالروز اعزام بزرگ راهیان کربلا در 1364 است. یادم می آید که یک ماه قبل از اعزام برادر اکبر فتوحی که قائم مقام تیپ الغدیر بود به سپاه و بسیجیهایی که در مواقع عملیات خودشان را میرساندند اعلام کرده بود که عملیاتی در پیش است و به بسیجی هایی که همیشه پا به کار بودند گفته بود که هر بسیجی سه نفر را با خودش به جبهه بیاورد و به سپاه گفته بود هرچه میتوانید نیرو به جبهه اعزام کنید و ماهم که در بسیج بودیم از اول آذرماه سال 64 با بلندگویی که روی لنکروز  آنموقع بسبج قرار داده بودیم و نوار آهنگران را هم پشت بلندگو میگذاشتیم و در تمام روستاها و شهر بهاباد برای اعزام به جبهه در تاریخ 64/9/20 در قالب راهیان کربلا تبلیغ میکردیم. و از بهاباد هم فکر کنم حدود 20 تا 30 نفر به جبهه اعزام شدند و از استان یزد هم جمعا حدود 20 تا 23 اتوبوس برای جبهه نام نویسی کرده بودند و اعزام شدند. چون نیروهای اعزامی زیاد بود برای هر اتوبوس یک مسئول گذاشته شده بود و من هم مسئول اتوبوس شماره ی 13 بودم. 

ادامه دارد...


h_a_a

حسین عبداللهیان(علی)

همینطوری که اقای حداد گفتند موقعی که محمد پایدار تیر خورد من پیک گردان حاج علی اردکانی بودم 

حاج علی به من گفت برو و سریع او را به سنگر فرماندهی بیاور و بگو تجهیزات کامل ببندد با کول پشتی و پوتین به پا بیاید به سنگر فرماندهی گردان

موقعی که عباس امد بسیار ترسیده بود 

حاج علی گفت داخل بیا و بنشین و من چون همشهری مان بود برای او چایی ریختم و جلوی او گذاشتم و گفتم بخور 

عباس چون زیاد ترسیده بود گفت دندان های من را کرم خورده است و چایی نمی خورم

حاج علی اردکانی با تشر به عباس گفت فرمانده گروهان ما را کشتی و باید بروی اون طرف خاکریز و یک فرمانده از عراقی برای ما بیاوری 

عباس هم باور کرده بود و حسابی ترسیده بود 

بعد از یک ربع که گذشت حاج علی گفت حالا برو شب می فرستم دنبالت که بروی از عراقی ها یک فرمانده بیاوری 

در این حادثه محمد پایدار کلیه خود را از دست داد در  هور العظیم جاده خندق به شهادت رسید 

خاطره سال ۱۳۶۳

h_a_a

-----------------

https://s32.picofile.com/file/8480466334/IMG_20241111_154830_560.jpg

====================