سال 61 از بهاباد اعزام شدیم جبهه البته یه چند نفری بودیم مثل من و آقای حسین شیخ زاده و شهید عباس حدادزاده که قبل از عملیات رمضان همراه تعدادی از دوستان از جمله شهید حاج علی دهقان اعزام شدیم که به علت اینکه ما آموزش ندیده بودیم یزد ما را بردن باغ خان جهت آموزش
بعد از آموزش دوباره اعزام شدیم رفتیم اهواز پادگان شهید مدنی یا صدوقی مقر تیپ نجف اشرف روز بعد به یکی از مقرهای نزدیک خرمشهر رفتیم و بعد از حدود یکماه به شهر دهلران رفتیم اونجا با تعداد زیادی از دوستان یزدی همراه شدیم از جمله شهید امینی پور که بیسیم چی گردان 2 بودن پشت لباسش هم نوشته بود شهید علی اصغر امینی پور
مدتی تو یگان ادوات تیپ نجف بودیم که اعزام شدیم خط تازه راه اندازی شده دهلران یک روز شهید شیر محمد صادقی که یه سمت فرماندهی هم داشت آمد سنگر ما و گفت شب عملیات هست چون شب چهاردهم ماه بود و هوا صاف بود پرسیدم تو این هوا یه لکه کوچک ابر تو آسمان بود گفت این لشکر خدا داره میاد کمک شب چنان بارانی گرفت که کمتر سنگر عراقی ها فعال بود و خط با دو شهید که یکی از آنها خود شیر محمد بود خط تصرف شد شنیدم خود شهید از ناحیه شکم و ران زخمی شده بود ولی جای زخم را پوشانده و به رزمندگان میگفته هیچ مشکلی ندارم و برید جلو خدا رحمت کنه سیر محمد صادقی و دیگر شهدای عزیزمان را
دکتر سید عبدالحمید رضوی