اصغر غلامی
------------
با سلام مجدد خاطره شماره 2سال 67بود برج 9هوا به شدت سرد و ما در خط کمین 20متری شلمچه بودیم. یکی از دوستان عزیز که باهم خیلی صمیمی بودیم آقای مهدی خواجه ای بودند. با اینکه ما با عراقی ها فاصله زیادی نداشتم و تازه آتش بس شده بود. نیروهای سازمان ملل هم حضور فعال داشتند و اوضاع رامرتب کنترل میکردند. بااین حال نقض آتش بس مرتب صورت میگرفت هیچ کسی حق هیچ فعالیتی نداشت. اعم از ساخت و ساز. بچه ها داشتند با چند تا ورق شیروانی یک سرویس بهداشتی صحرائی را تدارک میدیدند که پس از آماده شدن آرپیچی عراقی ها اومد زیرش. سرتون را درد نیارم یه جوون رشیدی اونجا آرپیجی زن ما بود که ظاهرا پدرش در همون جبهه بدست مزدوران عراقی به درجه شهادت رسیده بود. و این جوان داشت عقده خودش را با پرتاب چند تا گلوله آرپیجی به طرف سنگرهای عراقی خالی میکرد که نیروهای سازمان ملل سریع خودشون را رسوندند و مانع از وخیم شدن اوضاع شدند......